بی خبری (خَ بَ) حالت بی خبر. رجوع به بی خبر و خبر شود ادامه... حالت بی خبر. رجوع به بی خبر و خبر شود لغت نامه دهخدا
بی خبری تغافل، جهل، غفلت، ناآگاهی، نادانی، ناهشیاریمتضاد: آگاهی، ناغافل، ناگهان ادامه... تغافل، جهل، غفلت، ناآگاهی، نادانی، ناهشیاریمتضاد: آگاهی، ناغافل، ناگهان فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی خبریبی خَبَری farkında olmama ادامه... farkında olmama تصویر بی خبری دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بی خبریبی خَبَری การขาดความตระหนักรู้ ادامه... การขาดความตระหนักรู้ تصویر بی خبری دیکشنری فارسی به تایلندی
بی خبریبی خَبَری falta de conciencia ادامه... falta de conciencia تصویر بی خبری دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بی خبریبی خَبَری falta de consciência ادامه... falta de consciência تصویر بی خبری دیکشنری فارسی به پرتغالی